بدون شك امنيت اجتماعى، در تمامى جوامع بشرى همواره از جانب كسانى تهديد و مختل گرديده كه شخصيت فردى آنان بنا به علل گوناگون مورد اهانت واقع شده و در نتيجه «كرامت نفس» خود را از دست دادهاند. چنين افرادى كه شخصيت آنها لگدكوب گرديده و ديگر عزت و كرامتى براى خود قايل نيستند، از دست زدن به انواع و اقسام بزهكاريها و جرم و جنايتهاى اجتماعى، ابايى نداشته و احساس شرمسارى نمىكنند و به همين دليل جامعه از شر آنها ايمن نخواهد بود؛ همچنان كه در سخن حكيمانهاى كه از پيشواى دهم شيعيان امام هادى - عليهالسلام - نقل شده مىخوانيم:
«من هانت عليه نفسه فَلا تأمن شره»(18)
«كسى كه خود را خفيف و خوار مىداند و در باطن، احساس پستى و حقارت مىكند از شر او ايمنى نداشته باش.»
اما نقطه مقابل «ذلت نفس»، «كرامت نفس» و احساس عزت نمودن است كه آدمى را از هر گونه گناه فردى و اجتماعى مصون مىدارد؛ همان گونه كه اميرمومنان على - عليهالسلام - در كلامى آسمانى فرمود:
«من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصية»(19)
«آن كس كه بزرگى و كرامت نفس خود را باور دارد هرگز با پليدى گناه پست و موهونش نمىكند.»
با توجه به آنچه آمد، اين نتيجه حاصل مىشود كه براى برقرارى «امنيت اجتماعى» يكى از راهكارهاى اساسى و مهم، آن است كه عوامل عزت آفرين و كرامت بخش را شناسايى نموده و تقويت نمود تا افراد جامعه با تمسك و عمل به آنها از چنان كرامت نفسى برخوردار شوند كه ارتكاب گناه - حتى در خلوت و پنهانى - براى آنها امرى دشوار و هراسناك جلوه كند. در نتيجه انسانى كه از چنين «تربيت الهى» برخوردار شد هرگز نه در عرصه زندگى فردى و نه در عرصه زندگى اجتماعى، تهديدى براى «امنيت و آسايش» خود و جامعه نخواهد بود.
بدون شك در اين راه، يكى از مهمترين عوامل و راهكارهاى قابل توجه كه در عين حال هيچ گونه هزينهاى در بر ندارد، امر مقدس و عظيم «نماز» مىباشد؛ چرا كه نماز در واقع حلقه اتصال انسان با وجودى عظيم الشان و بى نهايت به نام خداست كه يكى از مهمترين اسامى و صفات او «كريم» به معناى بزرگوار است. كسى كه به مصداق آيه شريف «فان العزة لله جميعاً» دارنده تمامى مراتب عزت مىباشد، به يقين انسانى كه با او مرتبت شد، رنگ و بوى خدايى به خود مىگيرد و «كريم» مىگردد و «عزيز» مىشود؛ چون چنين شد هرگز نفس كريم و عزيز خود را به گناه نمىآلايد و جامعه از جانب او در امن و آسايش قرار خواهد گرفت.
از سوى ديگر همان گونه كه مىدانيم، خداوند عزيز در سوره مبارك عنكبوت، آيه 45 يكى از مهمترين آثار نماز را دور نمودن نماز گزار از «فساد و فحشاء» معرفى مىنمايد، آنجا كه مىفرمايد:
«ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر...»
در نتيجه انسان نمازگزار فردى است كه گرد گناه نمىگردد؛ چرا كه صبح و شام با خداى خود در راز و نيازى عاشقانه است و حضور او را مستمراً درك مىكند و چنانچه صحنه گناه و تجاوز به حقوق ديگران پيش آيد، پا پس مىكشد و مرتكب گناه نمىشود؛ چه آن كه خداوند را حاضر و ناظر مىداند، از اين رو جامعه از جانب او در امن و امان خواهد بود.
نگاهى هر چند گذرا به تاريخچه زندگى بزهكاران و آنان كه «امنيت اجتماعى» را به نحوى از انحاء مختل نمودهاند، به خوبى اين نكته را به اثبات مىرساند كه اكثر قريب به اتفاق آنان، كسانى بودهاند كه با نماز و مسجد ارتباطى نداشته و به اين دو عنصر انسان ساز علاقهاى نشان ندادهاند. بدين ترتيب خود را در عرصه حيات، يكّه و آزاد انگاشته و دست به گناهان عظيمى همچون قتل، تجاوز به عنف، سرقت و... آلودهاند و جوامع بشرى را با «ناامنى» مواجه نمودهاند.
حال آنكه در ميان كسانى كه در طول حيات خود بيشترين تعهد و مسئوليت را نسبت به جان، مال، عرض و ناموس ديگران داشتهاند، همواره نام «نمازگزاران» و مقيدين به نماز از درخشندگى ويژهاى برخوردار بوده است؛ زيرا نمازگزار مىداند كه «اقامه نماز» با «تجاوز به حقوق ديگران» سازگارى ندارد و اصولاً نمازى كه در كنار آن به نوعى «تجاوز» به حقوق انسانها باشد، نماز نخواهد بود.
جايى كه بودن حتى يك تار نخ غصبى در لباس نمازگزار، موجب بطلان نماز گردد، مسلم است كه نماز گزار خود را مقيد به رعايت حقوق ديگران مىكند و از دست يازيدن به گناهى بزرگتر خوددارى مىورزد. مطالعه زندگى نمازگزاران حقيقى در طول تاريخ اثبات كننده اين حقيقت مسلم است كه براى برقرارى «امنيت اجتماعى» هيچ عاملى برتر از نماز نمىباشد؛ چرا كه خاصان درگاه خداوندى، چنان تقيدى به رعايت حقوق مردمان داشتهاند كه گاه تا مرز وسواس پيش رفتهاند. اگر سلسله جنبان عرفان و تقوا، مولاى متقيان على - عليهالسلام - در كلام نورانى خود مىفرمايد:
«وَاللهِ لَوْ اُعْطيتُ الْاَقاليمَ السَّبْعَةِ بِما تَحْتَ اَفْلا كِها عَلى اَنْ اَعْصِىَ اللَّهَ فى نَمْلَةٍ اَسْلُبُها جُلْبَ شَعيرَةٍ ما فَعَلْتُهُ»(20)
«به خدا سوگند، اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاست به من دهند تا خداى را نافرمانى كنم كه پوست جوى را از مورچهاى به ناروا بگيريم، چنين نخواهم كرد!...»
بدون ترديد اين همه تقيد به رعايت حقوق ديگران - و حتى حيوانات - از تاثير «نمازهاى حقيقى» آن يگانه عالم خلقت بوده و اين گونه است كه نماز «نفس سركش» را مؤدب به آداب الهى و رعايت حقوق فردى و اجتماعى ديگران نموده و در نتيجه «امنيت اجتماعى» را در بالاترين سطح براى جوامع بشرى به ارمغان مىآورد.
آرى، «نماز» بنا به تصريح آيه شريفه «اِنَّ الصَلوةَ تَنْهى عَن الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» انسان را از «غيبت»، «دروغ»، «سرقت»، «قتل نفس»، «تجاوز به حريم خصوصى ديگران»، «ربا خوارى»، «زنا»، «چشم چرانى»، «تهمت»، «حرام خوارى»، «قمار»، «شرب خمر»، و هر آنچه كه به نوعى منجر به تجاوز به حقوق ديگران و در نتيجه ايجاد اختلال در «امنيت اجتماعى» مىگردد برحذر مىدارد.
مگر فقدان امنيت اجتماعى در جوامع بشرى به غير از اين امور و امثالهم، سرچشمهاى ديگر دارد؟! و مگر تمام همّ و غمّ متوليان ايجاد «امنيت» و تئورى پردازان اجتماعى، دست يافتن به راه حلّى عملى و كارا براى از بين بردن ناامنى و ريشه كن كردن عوامل آن نمىباشد؟ پس چرا بايد از سهلترين و در دسترسترين و ارزانترين راه حل اين امر يعنى «نماز» غافل باشيم؟
از اين رو ما معتقديم براى برقرارى امنيت اجتماعى، بهترين و مهمترين راه، اصلاح و بهينه سازى رابطه بين «انسان» و «خداوند» و تلاش در جهت آشنا كردن «انسانها» با «خالق خويش» مىباشد. البته اين امر نيز ممكن نخواهد بود مگر از طريق «اقامه نماز» با توجه به تمامى شرايط صحت و قبول آن.
«من هانت عليه نفسه فَلا تأمن شره»(18)
«كسى كه خود را خفيف و خوار مىداند و در باطن، احساس پستى و حقارت مىكند از شر او ايمنى نداشته باش.»
اما نقطه مقابل «ذلت نفس»، «كرامت نفس» و احساس عزت نمودن است كه آدمى را از هر گونه گناه فردى و اجتماعى مصون مىدارد؛ همان گونه كه اميرمومنان على - عليهالسلام - در كلامى آسمانى فرمود:
«من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصية»(19)
«آن كس كه بزرگى و كرامت نفس خود را باور دارد هرگز با پليدى گناه پست و موهونش نمىكند.»
با توجه به آنچه آمد، اين نتيجه حاصل مىشود كه براى برقرارى «امنيت اجتماعى» يكى از راهكارهاى اساسى و مهم، آن است كه عوامل عزت آفرين و كرامت بخش را شناسايى نموده و تقويت نمود تا افراد جامعه با تمسك و عمل به آنها از چنان كرامت نفسى برخوردار شوند كه ارتكاب گناه - حتى در خلوت و پنهانى - براى آنها امرى دشوار و هراسناك جلوه كند. در نتيجه انسانى كه از چنين «تربيت الهى» برخوردار شد هرگز نه در عرصه زندگى فردى و نه در عرصه زندگى اجتماعى، تهديدى براى «امنيت و آسايش» خود و جامعه نخواهد بود.
بدون شك در اين راه، يكى از مهمترين عوامل و راهكارهاى قابل توجه كه در عين حال هيچ گونه هزينهاى در بر ندارد، امر مقدس و عظيم «نماز» مىباشد؛ چرا كه نماز در واقع حلقه اتصال انسان با وجودى عظيم الشان و بى نهايت به نام خداست كه يكى از مهمترين اسامى و صفات او «كريم» به معناى بزرگوار است. كسى كه به مصداق آيه شريف «فان العزة لله جميعاً» دارنده تمامى مراتب عزت مىباشد، به يقين انسانى كه با او مرتبت شد، رنگ و بوى خدايى به خود مىگيرد و «كريم» مىگردد و «عزيز» مىشود؛ چون چنين شد هرگز نفس كريم و عزيز خود را به گناه نمىآلايد و جامعه از جانب او در امن و آسايش قرار خواهد گرفت.
از سوى ديگر همان گونه كه مىدانيم، خداوند عزيز در سوره مبارك عنكبوت، آيه 45 يكى از مهمترين آثار نماز را دور نمودن نماز گزار از «فساد و فحشاء» معرفى مىنمايد، آنجا كه مىفرمايد:
«ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر...»
در نتيجه انسان نمازگزار فردى است كه گرد گناه نمىگردد؛ چرا كه صبح و شام با خداى خود در راز و نيازى عاشقانه است و حضور او را مستمراً درك مىكند و چنانچه صحنه گناه و تجاوز به حقوق ديگران پيش آيد، پا پس مىكشد و مرتكب گناه نمىشود؛ چه آن كه خداوند را حاضر و ناظر مىداند، از اين رو جامعه از جانب او در امن و امان خواهد بود.
نگاهى هر چند گذرا به تاريخچه زندگى بزهكاران و آنان كه «امنيت اجتماعى» را به نحوى از انحاء مختل نمودهاند، به خوبى اين نكته را به اثبات مىرساند كه اكثر قريب به اتفاق آنان، كسانى بودهاند كه با نماز و مسجد ارتباطى نداشته و به اين دو عنصر انسان ساز علاقهاى نشان ندادهاند. بدين ترتيب خود را در عرصه حيات، يكّه و آزاد انگاشته و دست به گناهان عظيمى همچون قتل، تجاوز به عنف، سرقت و... آلودهاند و جوامع بشرى را با «ناامنى» مواجه نمودهاند.
حال آنكه در ميان كسانى كه در طول حيات خود بيشترين تعهد و مسئوليت را نسبت به جان، مال، عرض و ناموس ديگران داشتهاند، همواره نام «نمازگزاران» و مقيدين به نماز از درخشندگى ويژهاى برخوردار بوده است؛ زيرا نمازگزار مىداند كه «اقامه نماز» با «تجاوز به حقوق ديگران» سازگارى ندارد و اصولاً نمازى كه در كنار آن به نوعى «تجاوز» به حقوق انسانها باشد، نماز نخواهد بود.
جايى كه بودن حتى يك تار نخ غصبى در لباس نمازگزار، موجب بطلان نماز گردد، مسلم است كه نماز گزار خود را مقيد به رعايت حقوق ديگران مىكند و از دست يازيدن به گناهى بزرگتر خوددارى مىورزد. مطالعه زندگى نمازگزاران حقيقى در طول تاريخ اثبات كننده اين حقيقت مسلم است كه براى برقرارى «امنيت اجتماعى» هيچ عاملى برتر از نماز نمىباشد؛ چرا كه خاصان درگاه خداوندى، چنان تقيدى به رعايت حقوق مردمان داشتهاند كه گاه تا مرز وسواس پيش رفتهاند. اگر سلسله جنبان عرفان و تقوا، مولاى متقيان على - عليهالسلام - در كلام نورانى خود مىفرمايد:
«وَاللهِ لَوْ اُعْطيتُ الْاَقاليمَ السَّبْعَةِ بِما تَحْتَ اَفْلا كِها عَلى اَنْ اَعْصِىَ اللَّهَ فى نَمْلَةٍ اَسْلُبُها جُلْبَ شَعيرَةٍ ما فَعَلْتُهُ»(20)
«به خدا سوگند، اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاست به من دهند تا خداى را نافرمانى كنم كه پوست جوى را از مورچهاى به ناروا بگيريم، چنين نخواهم كرد!...»
بدون ترديد اين همه تقيد به رعايت حقوق ديگران - و حتى حيوانات - از تاثير «نمازهاى حقيقى» آن يگانه عالم خلقت بوده و اين گونه است كه نماز «نفس سركش» را مؤدب به آداب الهى و رعايت حقوق فردى و اجتماعى ديگران نموده و در نتيجه «امنيت اجتماعى» را در بالاترين سطح براى جوامع بشرى به ارمغان مىآورد.
آرى، «نماز» بنا به تصريح آيه شريفه «اِنَّ الصَلوةَ تَنْهى عَن الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» انسان را از «غيبت»، «دروغ»، «سرقت»، «قتل نفس»، «تجاوز به حريم خصوصى ديگران»، «ربا خوارى»، «زنا»، «چشم چرانى»، «تهمت»، «حرام خوارى»، «قمار»، «شرب خمر»، و هر آنچه كه به نوعى منجر به تجاوز به حقوق ديگران و در نتيجه ايجاد اختلال در «امنيت اجتماعى» مىگردد برحذر مىدارد.
مگر فقدان امنيت اجتماعى در جوامع بشرى به غير از اين امور و امثالهم، سرچشمهاى ديگر دارد؟! و مگر تمام همّ و غمّ متوليان ايجاد «امنيت» و تئورى پردازان اجتماعى، دست يافتن به راه حلّى عملى و كارا براى از بين بردن ناامنى و ريشه كن كردن عوامل آن نمىباشد؟ پس چرا بايد از سهلترين و در دسترسترين و ارزانترين راه حل اين امر يعنى «نماز» غافل باشيم؟
از اين رو ما معتقديم براى برقرارى امنيت اجتماعى، بهترين و مهمترين راه، اصلاح و بهينه سازى رابطه بين «انسان» و «خداوند» و تلاش در جهت آشنا كردن «انسانها» با «خالق خويش» مىباشد. البته اين امر نيز ممكن نخواهد بود مگر از طريق «اقامه نماز» با توجه به تمامى شرايط صحت و قبول آن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر