۱۳۸۷ آذر ۲۳, شنبه

نقش نماز در تامين امنيت اجتماعى‏

بدون شك امنيت اجتماعى، در تمامى جوامع بشرى همواره از جانب كسانى تهديد و مختل گرديده كه شخصيت فردى آنان بنا به علل گوناگون مورد اهانت واقع شده و در نتيجه «كرامت نفس» خود را از دست داده‏اند. چنين افرادى كه شخصيت آنها لگدكوب گرديده و ديگر عزت و كرامتى براى خود قايل نيستند، از دست زدن به انواع و اقسام بزهكاريها و جرم و جنايتهاى اجتماعى، ابايى نداشته و احساس شرمسارى نمى‏كنند و به همين دليل جامعه از شر آنها ايمن نخواهد بود؛ همچنان كه در سخن حكيمانه‏اى كه از پيشواى دهم شيعيان امام هادى - عليه‏السلام - نقل شده مى‏خوانيم:
«من هانت عليه نفسه فَلا تأمن شره»(18)
«كسى كه خود را خفيف و خوار مى‏داند و در باطن، احساس پستى و حقارت مى‏كند از شر او ايمنى نداشته باش.»
اما نقطه مقابل «ذلت نفس»، «كرامت نفس» و احساس عزت نمودن است كه آدمى را از هر گونه گناه فردى و اجتماعى مصون مى‏دارد؛ همان گونه كه اميرمومنان على - عليه‏السلام - در كلامى آسمانى فرمود:
«من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصية»(19)
«آن كس كه بزرگى و كرامت نفس خود را باور دارد هرگز با پليدى گناه پست و موهونش نمى‏كند.»
با توجه به آنچه آمد، اين نتيجه حاصل مى‏شود كه براى برقرارى «امنيت اجتماعى» يكى از راهكارهاى اساسى و مهم، آن است كه عوامل عزت آفرين و كرامت بخش را شناسايى نموده و تقويت نمود تا افراد جامعه با تمسك و عمل به آنها از چنان كرامت نفسى برخوردار شوند كه ارتكاب گناه - حتى در خلوت و پنهانى - براى آنها امرى دشوار و هراسناك جلوه كند. در نتيجه انسانى كه از چنين «تربيت الهى» برخوردار شد هرگز نه در عرصه زندگى فردى و نه در عرصه زندگى اجتماعى، تهديدى براى «امنيت و آسايش» خود و جامعه نخواهد بود.
بدون شك در اين راه، يكى از مهم‏ترين عوامل و راهكارهاى قابل توجه كه در عين حال هيچ گونه هزينه‏اى در بر ندارد، امر مقدس و عظيم «نماز» مى‏باشد؛ چرا كه نماز در واقع حلقه اتصال انسان با وجودى عظيم الشان و بى نهايت به نام خداست كه يكى از مهم‏ترين اسامى و صفات او «كريم» به معناى بزرگوار است. كسى كه به مصداق آيه شريف «فان العزة لله جميعاً» دارنده تمامى مراتب عزت مى‏باشد، به يقين انسانى كه با او مرتبت شد، رنگ و بوى خدايى به خود مى‏گيرد و «كريم» مى‏گردد و «عزيز» مى‏شود؛ چون چنين شد هرگز نفس كريم و عزيز خود را به گناه نمى‏آلايد و جامعه از جانب او در امن و آسايش قرار خواهد گرفت.
از سوى ديگر همان گونه كه مى‏دانيم، خداوند عزيز در سوره مبارك عنكبوت، آيه 45 يكى از مهم‏ترين آثار نماز را دور نمودن نماز گزار از «فساد و فحشاء» معرفى مى‏نمايد، آنجا كه مى‏فرمايد:
«ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر...»
در نتيجه انسان نمازگزار فردى است كه گرد گناه نمى‏گردد؛ چرا كه صبح و شام با خداى خود در راز و نيازى عاشقانه است و حضور او را مستمراً درك مى‏كند و چنانچه صحنه گناه و تجاوز به حقوق ديگران پيش آيد، پا پس مى‏كشد و مرتكب گناه نمى‏شود؛ چه آن كه خداوند را حاضر و ناظر مى‏داند، از اين رو جامعه از جانب او در امن و امان خواهد بود.
نگاهى هر چند گذرا به تاريخچه زندگى بزهكاران و آنان كه «امنيت اجتماعى» را به نحوى از انحاء مختل نموده‏اند، به خوبى اين نكته را به اثبات مى‏رساند كه اكثر قريب به اتفاق آنان، كسانى بوده‏اند كه با نماز و مسجد ارتباطى نداشته و به اين دو عنصر انسان ساز علاقه‏اى نشان نداده‏اند. بدين ترتيب خود را در عرصه حيات، يكّه و آزاد انگاشته و دست به گناهان عظيمى همچون قتل، تجاوز به عنف، سرقت و... آلوده‏اند و جوامع بشرى را با «ناامنى» مواجه نموده‏اند.
حال آنكه در ميان كسانى كه در طول حيات خود بيشترين تعهد و مسئوليت را نسبت به جان، مال، عرض و ناموس ديگران داشته‏اند، همواره نام «نمازگزاران» و مقيدين به نماز از درخشندگى ويژه‏اى برخوردار بوده است؛ زيرا نمازگزار مى‏داند كه «اقامه نماز» با «تجاوز به حقوق ديگران» سازگارى ندارد و اصولاً نمازى كه در كنار آن به نوعى «تجاوز» به حقوق انسانها باشد، نماز نخواهد بود.
جايى كه بودن حتى يك تار نخ غصبى در لباس نمازگزار، موجب بطلان نماز گردد، مسلم است كه نماز گزار خود را مقيد به رعايت حقوق ديگران مى‏كند و از دست يازيدن به گناهى بزرگ‏تر خوددارى مى‏ورزد. مطالعه زندگى نمازگزاران حقيقى در طول تاريخ اثبات كننده اين حقيقت مسلم است كه براى برقرارى «امنيت اجتماعى» هيچ عاملى برتر از نماز نمى‏باشد؛ چرا كه خاصان درگاه خداوندى، چنان تقيدى به رعايت حقوق مردمان داشته‏اند كه گاه تا مرز وسواس پيش رفته‏اند. اگر سلسله جنبان عرفان و تقوا، مولاى متقيان على - عليه‏السلام - در كلام نورانى خود مى‏فرمايد:
«وَاللهِ لَوْ اُعْطيتُ الْاَقاليمَ السَّبْعَةِ بِما تَحْتَ اَفْلا كِها عَلى‏ اَنْ اَعْصِىَ اللَّهَ فى نَمْلَةٍ اَسْلُبُها جُلْبَ شَعيرَةٍ ما فَعَلْتُهُ»(20)
«به خدا سوگند، اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاست به من دهند تا خداى را نافرمانى كنم كه پوست جوى را از مورچه‏اى به ناروا بگيريم، چنين نخواهم كرد!...»
بدون ترديد اين همه تقيد به رعايت حقوق ديگران - و حتى حيوانات - از تاثير «نمازهاى حقيقى» آن يگانه عالم خلقت بوده و اين گونه است كه نماز «نفس سركش» را مؤدب به آداب الهى و رعايت حقوق فردى و اجتماعى ديگران نموده و در نتيجه «امنيت اجتماعى» را در بالاترين سطح براى جوامع بشرى به ارمغان مى‏آورد.
آرى، «نماز» بنا به تصريح آيه شريفه «اِنَّ الصَلوةَ تَنْهى‏ عَن الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» انسان را از «غيبت»، «دروغ»، «سرقت»، «قتل نفس»، «تجاوز به حريم خصوصى ديگران»، «ربا خوارى»، «زنا»، «چشم چرانى»، «تهمت»، «حرام خوارى»، «قمار»، «شرب خمر»، و هر آنچه كه به نوعى منجر به تجاوز به حقوق ديگران و در نتيجه ايجاد اختلال در «امنيت اجتماعى» مى‏گردد برحذر مى‏دارد.
مگر فقدان امنيت اجتماعى در جوامع بشرى به غير از اين امور و امثالهم، سرچشمه‏اى ديگر دارد؟! و مگر تمام همّ و غمّ متوليان ايجاد «امنيت» و تئورى پردازان اجتماعى، دست يافتن به راه حلّى عملى و كارا براى از بين بردن ناامنى و ريشه كن كردن عوامل آن نمى‏باشد؟ پس چرا بايد از سهل‏ترين و در دسترس‏ترين و ارزان‏ترين راه حل اين امر يعنى «نماز» غافل باشيم؟
از اين رو ما معتقديم براى برقرارى امنيت اجتماعى، بهترين و مهم‏ترين راه، اصلاح و بهينه سازى رابطه بين «انسان» و «خداوند» و تلاش در جهت آشنا كردن «انسانها» با «خالق خويش» مى‏باشد. البته اين امر نيز ممكن نخواهد بود مگر از طريق «اقامه نماز» با توجه به تمامى شرايط صحت و قبول آن.

هیچ نظری موجود نیست: