۱۳۸۷ دی ۱۸, چهارشنبه

سخاوت امام حسين :
چه سخاوتى بالاتر از اين كه امام در راه رضى هر آنچه داشت از مال و فرزند و اهل بيت ، در طبق اخلاص گذت و در راه خدا ايثار كرد ؛ سخاوتى كه تنها در مال خلاصه نمى شد.
شجاعت امام حسين
:
امام حسين عليه السلام شجاعت را از جدش پيامبر (ص) به ارث برده بود. در روز عاشورا آنچنان شجاعتى از امام بروز كرد كه ضرب المثل شد ؛ چنان كه عبدالله بن عمار گفته است : من هرگز كسى را نديدم كه مانند حسين فرزندان و اهل بيت و يارانش همه كشته شده باشند ، اما با هيبت و شجاعتى بى نظير بر سپاه دشمن كه بالغ بر سى هزار نفر بود ، حمله كند و آنها چون فوج ملخ در مقابلش پراكنده شوند.امام حسين عليه السلام اين گونه بود. حمله بر سى هزار نفر ناشى از قوت قلب و دلالت بر شجاعت بى نظير آن حضرت دارد.
وقار و طمانينه بى نظير
:
طمانينه و آرامش كامل امام حسين عليه السلام در روز عاشورا منحصر به فرد و بى نظير بود. هر چه در آن روز بر شدت مصائب ايشان افزوده مى شد ، وقار و طمانينه حضرت نيز افزون تر مى شد و چهره نورانيش برافروخته تر مى گشت.
رقت قلب امام
:
امام حسين عليه السلام نسبت به همه همراهان ، مهربان بود. به همين خاطر گرفتارى هاى آنان براى امام سنگين بود و در رفع مصائب آنها مى كوشيد ، كه به تناسب همين رقت قلب مصيبت هاى امام بيشتر بود. لذا وقتى فرزند برادرش تقاضاى رفتن به ميدان مبارزه مى كند ، آن هم در چنان جنگ نابرابرى ، امام آن چنان گريه مى كنند كه از هوش مى روند. پس امام با اين رقت قلب و عاطفه ، آن هنگام كه بدن آن نوجوان را در زير سم اسبان دشمن در هم شكسته مى بيند و فرياد قاسم به گوش مى رسد ، چه حالتى دارند ؟!
حلم امام حسين
:
درباره بردبارى و حلم آن حضرت اشاره به اين نكته كافى است كه با همه اين مصيبت ها و تحمل ضرب و جراحات ، بر دشمن نفرين نكرد ، اما وقتى زخم زبان به امام زدند ، آن را تحمل نكرد. حتى درباره برخى مانند مالك بن يسر كه هم حضرت را مضروب كرد و هم ناسزا گفت ، امام به خاطر ناسزايى كه او گفت ، او را نفرين نمود. البته اين مساله با حلم منافات ندارد ، زيرا تحمل تحقير ، خوار كردن خويش است نه حلم و بردبارى ، و به همين خاطر امام فرمودند : مرگ بهتر است از زندگى همراه با خفت و خوارى.
حسن خلق امام
:
با اينكه امام در تمام طول عمر شريفشان از اخلاق نيكو برخوردار بودند ، اما در شب عاشورا حالت هاى عجيبى از حضرت بروز كرد كه با دقت در رفتار آن حضرت با اصحاب و اهل و عيال آشكار مى شود كه چنين حالاتى فقط منحصر به ايشان است ، شگفتى آنجا بيشتر مى شود كه بدانيم اين حالت در زمانى بروز مى كند كه موجبات تفرقه حواس از هر سو فراهم بوده است !
مروت امام حسين
:
مروت امام تا به آنجا بود كه به دشمن آب داد و راضى به يارى و كمك جنيان نشد و عجيب تر اينكه وقتى شمر قبل از وقوع درگيرى ، براى گفتگو آمده بود و يكى از اصحاب خواست او را با تير بزند ، امام فرمود هرگز اين كار را نكن ، من جنگ را آغاز نمى كنم.
غيرت امام :
امام عليه السلام هم نسبت به خويش و هم نسبت به اهل و عيالش داراى غيرت بود.از سخنان آن حضرت و اشعار و سخنان او هنگام حمله ، غيرت بر نفس خويش آشكار مى شود و اعمال او نيز نمايانگر آن است ؛ اما آنچه قلب را جريحه دار مى كند اين است كه وقتى آن حضرت بر اثر ضربه صالح بن وهب نتوانست بر روى اسب بماند و از اسب با صورت بر زمين افتاد ، براى اينكه مورد سرزنش دشمن واقع نشود و به واسطه غيرتى كه نسبت به اهل و عيال خود داشت ، نمى خواست افتاده بر روى زمين بماند ، به همين خاطر برخاست ، اما ضربات ديگرى بر ايشان وارد شد كه نتوانست بايستد ، از اين رو نشست. سپس ضربات ديگرى بر پيكرشان وارد شد كه نشستن هم برايشان مشكل گرديد ، لذا گاهى بلند مى شد و گاهى نقش بر زمين افتاده نبيند و زبان به شماتت نگشايد. اما غيرت آن حضرت نسبت به اهل بيت و حرم شريف تا به آنجا بود كه نهايت سعى و كوشش خود را براى حفظ حريم آنها به كار برد و براى همين منظور بر دور خيام خندق كند و در آن آتش افروخت و بارها خطاب به دشمن گفت : متعرض اهل بيتم نشويد ، به طرف من بيايد. و همچنين وقتى آب در كف دست داشت و آن را به نزديك دهان آورد ، با اينكه شديدا تشنه بود ، همين كه شنيد دشمن به خيمه ها حمله كرده است آب را بر زمين ريخت.
قناعت امام
:
امام براى اتمام حجت بر آنها از دنيا به اين قناعت كرد كه به يكى از سرحدات برود و سپس به قناعت خود تا به آن حد افزود كه از تمام دنيا و اموال آن ، به كهنه پيراهن پاره اى كه ارزشى نداشت قناعت نمود.
سخاوت امام حسين :
چه سخاوتى بالاتر از اين كه امام در راه رضى هر آنچه داشت از مال و فرزند و اهل بيت ، در طبق اخلاص گذت و در راه خدا ايثار كرد ؛ سخاوتى كه تنها در مال خلاصه نمى شد.
شجاعت امام حسين
:
امام حسين عليه السلام شجاعت را از جدش پيامبر (ص) به ارث برده بود. در روز عاشورا آنچنان شجاعتى از امام بروز كرد كه ضرب المثل شد ؛ چنان كه عبدالله بن عمار گفته است : من هرگز كسى را نديدم كه مانند حسين فرزندان و اهل بيت و يارانش همه كشته شده باشند ، اما با هيبت و شجاعتى بى نظير بر سپاه دشمن كه بالغ بر سى هزار نفر بود ، حمله كند و آنها چون فوج ملخ در مقابلش پراكنده شوند.امام حسين عليه السلام اين گونه بود. حمله بر سى هزار نفر ناشى از قوت قلب و دلالت بر شجاعت بى نظير آن حضرت دارد.
وقار و طمانينه بى نظير
:
طمانينه و آرامش كامل امام حسين عليه السلام در روز عاشورا منحصر به فرد و بى نظير بود. هر چه در آن روز بر شدت مصائب ايشان افزوده مى شد ، وقار و طمانينه حضرت نيز افزون تر مى شد و چهره نورانيش برافروخته تر مى گشت.
رقت قلب امام
:
امام حسين عليه السلام نسبت به همه همراهان ، مهربان بود. به همين خاطر گرفتارى هاى آنان براى امام سنگين بود و در رفع مصائب آنها مى كوشيد ، كه به تناسب همين رقت قلب مصيبت هاى امام بيشتر بود. لذا وقتى فرزند برادرش تقاضاى رفتن به ميدان مبارزه مى كند ، آن هم در چنان جنگ نابرابرى ، امام آن چنان گريه مى كنند كه از هوش مى روند. پس امام با اين رقت قلب و عاطفه ، آن هنگام كه بدن آن نوجوان را در زير سم اسبان دشمن در هم شكسته مى بيند و فرياد قاسم به گوش مى رسد ، چه حالتى دارند ؟!
حلم امام حسين
:
درباره بردبارى و حلم آن حضرت اشاره به اين نكته كافى است كه با همه اين مصيبت ها و تحمل ضرب و جراحات ، بر دشمن نفرين نكرد ، اما وقتى زخم زبان به امام زدند ، آن را تحمل نكرد. حتى درباره برخى مانند مالك بن يسر كه هم حضرت را مضروب كرد و هم ناسزا گفت ، امام به خاطر ناسزايى كه او گفت ، او را نفرين نمود. البته اين مساله با حلم منافات ندارد ، زيرا تحمل تحقير ، خوار كردن خويش است نه حلم و بردبارى ، و به همين خاطر امام فرمودند : مرگ بهتر است از زندگى همراه با خفت و خوارى.
حسن خلق امام
:
با اينكه امام در تمام طول عمر شريفشان از اخلاق نيكو برخوردار بودند ، اما در شب عاشورا حالت هاى عجيبى از حضرت بروز كرد كه با دقت در رفتار آن حضرت با اصحاب و اهل و عيال آشكار مى شود كه چنين حالاتى فقط منحصر به ايشان است ، شگفتى آنجا بيشتر مى شود كه بدانيم اين حالت در زمانى بروز مى كند كه موجبات تفرقه حواس از هر سو فراهم بوده است !
مروت امام حسين
:
مروت امام تا به آنجا بود كه به دشمن آب داد و راضى به يارى و كمك جنيان نشد و عجيب تر اينكه وقتى شمر قبل از وقوع درگيرى ، براى گفتگو آمده بود و يكى از اصحاب خواست او را با تير بزند ، امام فرمود هرگز اين كار را نكن ، من جنگ را آغاز نمى كنم.
غيرت امام :
امام عليه السلام هم نسبت به خويش و هم نسبت به اهل و عيالش داراى غيرت بود.از سخنان آن حضرت و اشعار و سخنان او هنگام حمله ، غيرت بر نفس خويش آشكار مى شود و اعمال او نيز نمايانگر آن است ؛ اما آنچه قلب را جريحه دار مى كند اين است كه وقتى آن حضرت بر اثر ضربه صالح بن وهب نتوانست بر روى اسب بماند و از اسب با صورت بر زمين افتاد ، براى اينكه مورد سرزنش دشمن واقع نشود و به واسطه غيرتى كه نسبت به اهل و عيال خود داشت ، نمى خواست افتاده بر روى زمين بماند ، به همين خاطر برخاست ، اما ضربات ديگرى بر ايشان وارد شد كه نتوانست بايستد ، از اين رو نشست. سپس ضربات ديگرى بر پيكرشان وارد شد كه نشستن هم برايشان مشكل گرديد ، لذا گاهى بلند مى شد و گاهى نقش بر زمين افتاده نبيند و زبان به شماتت نگشايد. اما غيرت آن حضرت نسبت به اهل بيت و حرم شريف تا به آنجا بود كه نهايت سعى و كوشش خود را براى حفظ حريم آنها به كار برد و براى همين منظور بر دور خيام خندق كند و در آن آتش افروخت و بارها خطاب به دشمن گفت : متعرض اهل بيتم نشويد ، به طرف من بيايد. و همچنين وقتى آب در كف دست داشت و آن را به نزديك دهان آورد ، با اينكه شديدا تشنه بود ، همين كه شنيد دشمن به خيمه ها حمله كرده است آب را بر زمين ريخت.
قناعت امام
:
امام براى اتمام حجت بر آنها از دنيا به اين قناعت كرد كه به يكى از سرحدات برود و سپس به قناعت خود تا به آن حد افزود كه از تمام دنيا و اموال آن ، به كهنه پيراهن پاره اى كه ارزشى نداشت قناعت نمود.

همه موجودات بر حسين گريانند

اگر همه موجودات بر حسين عليه السلام گريانند ، جاى شگفتى نيست و اگر مى گوييم هر مخلوقى بر او اشك مى ريزد ، مبالغه يا گزافه گويى نكرده ايم ، چنانچه از باب تمثيل و استعاره هم نمى باشد ؛ حتى زبان حال و يا فرض ديگرى هم در كار نيست ، بلكه هم موجودات از جمله پيامبر ، فرشته ، ملك ، جن و انس ، شيطان ، بهشت و جهنم ، درخت و گياه و حيوان ، خورشيد و ماه ، همه جهان ها ، ماه ها و آسمان ها ، زمين ها و ساكنان آنها هم ، همه براى او گريه مى كنند ، و گريه هر موجودى بر حسب آن مورد ، گريه حقيقى است و منظور از گريه ، گريه هر چيزى بعد از شهادت آن حضرت نمى باشد ، بلكه مقصود گريه موجودات قبل از قتل امام عليه السلام نيز است. همان طور كه در زيارت منقول از حضرت حجت (عج) در ماه شعبان آمده است كه آسمان و هر كه در آن است و زمين و هر چه در روى آن است ، به حال آن حضرت گريانند.حتى وسايلى كه به واسطه آنها حضرت به شهادت رسيد نيز از جمله گريه كنندگان بر امام حسين عليه السلام هستند ، چنانچه حكيم در قصيده خود گفته است :

السيف يفرى بنحره باكيا
والرمح ينعى قائما و ينثنى
فالنبل يصيبه و يبكى
والرمح شائل للراس يبكى

قاتلان آن حضرت هم خارج از گريه كنندگان بر ايشان نيستند ؛ زيرا آنها نيز به وجود عام و ماهيت شان دچار انكسار مى شوند و به حقايق و فطرتشان بر حسين عليه السلام گريانند ، ولى به مقتضاى صفات افعالى اختيارى ، در آتش جاودانند. و گريه نمى كنند مگر وقتى كه از اعمال خود غافل باشند كه در اين حال گريه ظاهرى و اختيارى دارند ، مانند كسى كه خدا را از روى ستم و طغيان انكار مى كنند ، اما جان و روح شان به خدا يقين دارد.

حسين عليه السلام نور غالب

نورى بر پيشانى مادران به هنگام باردار شدن به يكى از اجداد پيامبر (ص) ظاهر مى شد و همچنين بر جبين آمنه به وقت باردار شدن به پيامبر اسلام ظاهر شد ، نشانه آن است كه آن مادران از اين انوار نيستند ؛ بنابراين وقتى وقتى به آن نور حامله مى شدند ، اثر نور در پيشانى آنان ظاهر مى شد ، اما آنجا كه مادر خود از انوار باشد ، وجهى براى ظهور نور نيست و بويژه نور بر چهره ظاهر مى شد ، اما آنجا كه مادر خود از انوار باشد ، وجهى براى ظهور نيست و بويژه نور بر چهره ظاهر نمى شود. به همين خاطر وقتى حضرت زهرا سلام الله عليها به امام حسن مجتبى عليه السلام حامله شد ، نور ديگرى بر چهره زهرا ظاهر نشد ؛ لكن ويژگى امام حسين عليه السلام طورى است كه وقتى مادر به حسين عليه السلام حامله شد ، پيامبر اسلام (ص) به فاطمه فرمودند : من در چهره تو نورى مى بينم و به زودى حجتى براى خلق خدا از تو متولد مى شود. و زهرا (س) فرمود : چون به اين فرزند حامله شدم ، در شب نيازى به چراغ نداشتم.بنابراين خصوصيت نور حسين اين است كه بر نور ظاهر مى شود و بر آن غالب مى گردد ، لذا شخصى كه در هنگام شهادت آن حضرت ، در وسط روز پيكر مباركش را بر زمين افتاده ديد ، گفته است : به خدا سوگند نور سيماى او مرا به خود مشغول كرد ، بدان گونه كه از نظر و تامل در كيفيت قتل آن بزرگوار غافل شدم.
و از ديگر ويژگى هاى آن حضرت اين كه ؛ هيچ مانع و حاجبى نور ايشان را نمى پوشاند ، همان شخص راوى مى گويد :
نديدم كشته آغشته به خاك و خونى را كه نورانى تر از چهره حسين باشد. خاك و خون ، مانع از نور حسين كه بر هر نورى غالب است ، نشده بود.

حسين عليه السلام نور غالب

نورى بر پيشانى مادران به هنگام باردار شدن به يكى از اجداد پيامبر (ص) ظاهر مى شد و همچنين بر جبين آمنه به وقت باردار شدن به پيامبر اسلام ظاهر شد ، نشانه آن است كه آن مادران از اين انوار نيستند ؛ بنابراين وقتى وقتى به آن نور حامله مى شدند ، اثر نور در پيشانى آنان ظاهر مى شد ، اما آنجا كه مادر خود از انوار باشد ، وجهى براى ظهور نور نيست و بويژه نور بر چهره ظاهر مى شد ، اما آنجا كه مادر خود از انوار باشد ، وجهى براى ظهور نيست و بويژه نور بر چهره ظاهر نمى شود. به همين خاطر وقتى حضرت زهرا سلام الله عليها به امام حسن مجتبى عليه السلام حامله شد ، نور ديگرى بر چهره زهرا ظاهر نشد ؛ لكن ويژگى امام حسين عليه السلام طورى است كه وقتى مادر به حسين عليه السلام حامله شد ، پيامبر اسلام (ص) به فاطمه فرمودند : من در چهره تو نورى مى بينم و به زودى حجتى براى خلق خدا از تو متولد مى شود. و زهرا (س) فرمود : چون به اين فرزند حامله شدم ، در شب نيازى به چراغ نداشتم.بنابراين خصوصيت نور حسين اين است كه بر نور ظاهر مى شود و بر آن غالب مى گردد ، لذا شخصى كه در هنگام شهادت آن حضرت ، در وسط روز پيكر مباركش را بر زمين افتاده ديد ، گفته است : به خدا سوگند نور سيماى او مرا به خود مشغول كرد ، بدان گونه كه از نظر و تامل در كيفيت قتل آن بزرگوار غافل شدم.
و از ديگر ويژگى هاى آن حضرت اين كه ؛ هيچ مانع و حاجبى نور ايشان را نمى پوشاند ، همان شخص راوى مى گويد :
نديدم كشته آغشته به خاك و خونى را كه نورانى تر از چهره حسين باشد. خاك و خون ، مانع از نور حسين كه بر هر نورى غالب است ، نشده بود.

جايگاه حسين عليه السلام در روز حشر :

در روايات آمده است كه امام حسين عليه السلام در روز حشر مجلسى دارد كه از خصوصيت ويژه اى برخوردار است.
اهل آن مجلس كه گريه كنندگان و زائران آن حضرت از آن جمله اند ، با آرامش و اطمينان خاطر چنان شيفته سخنان امام حسين عليه السلام مى شوند كه از همه لذت ها چشم مى پوشند و هر چند مى پوشند و هر چند همسران بهشتى آنان ظاهر مى دارند كه ما در بهشت مشتاق شما هستيم آنها سخن امام حسين را بر آن همسران و بهشت و ترجيح مى دهند. همچنين امام حسين عليه السلام در محشر جايگاه خاصى دارد كه به موجب آن اهل محشر مضطرب مى شوند و آن زمانى است كه حسين عليه السلام بى سر و در حالى كه از رگ هاى گردنش خون مى ريزد ، ايستاده محشور مى شود و حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها وقتى به آن صحنه مى نگرد ، فرياد مى زند.

ويژگى خاص امام حسين عليه السلام كه منشاء همه خصوصيات ديگر شد :

در اين عنوان در صدد بيان خاصى از امام حسين عليه السلام هستيم كه سرچشمه همه ويژگى هاى آن حضرت است. اين صفت همانا امتثال امام از پيام خاصى از جانب خداوند بود كه امام را به عبادتى مخصوص در روزى خاص امر فرمود و در مقابل به عنوان پاداش آن عبادت ، از جانب خداوند مورد الطاف ويژه قرار گرفت.
عبادت امام حسين در آن روز ، عبادتى است كه از هيچ كس قبل ايشان سر نزده است و بعد از آن حضرت نيز تحقق نمى يابد.
آن عبادت ، جامع جميع عبادات قابل تصور است ، يعنى در بر گيرنده همه عبادت هاى بدنى واجب ، مستحب ، ظاهرى ، باطنى ، روح و صورت آنهاست كه مى تواند توسط كامل ترين افراد انجام شود و همچنين شامل همه عبادت هاى قلبى واجب و مستحب است.
تمام مكارم اخلاق و صفات حسنه سازگار و متضاد با هم ، به اضافه تحمل بزرگترين مصيبت ها و صبر اكمل نسبت به آنها و حتى و شكر بر مصائب به عالى ترين وجه ممكن در يك روز در امام حسين عليه السلام ظاهر و متبلور گشت.
امام با اين عبادت هما به مزيت ها و خصوصياتى كه موجب پاكيزه ترين و درخشنده ترين فضايل مى شود ، دست يافت و بر آنها ، ويژگى عبادت در هنگام مصيبت را هم افزود كه اين صفت از ويژگى تعدادى از پيامبرانى است كه خداوند به آنها بر فرشتگان مباهات مى كند.
بنابراين ، امام داراى عبادتى است كه در اين باره همتايى ندارد و به همين خاطر مورد خطاب خاص خداوند قرار گرفت و خداوند خطاب به او فرمود : يا ايتها النفس ‍ المطمئنة ارجعى الى ربك و رضايت او را از خدايش و رضايت خودش از حسين عليه السلام را با گفته راضية مرضية اعلام فرمود و او را به عبوديت خاص و جنت منسوب به خودش با اين گفته فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى مختص گردانيد.

سخاوت از امام حسين عليه السلام بياموزيد

امام حسين عليه السلام فرمود :
درست است فرمايش رسول خدا صلى الله عليه و آله كه فرمود :
افضل الاعمال بعد الصلاة ادخال السرور فى قلب المومن بما لا اثم فيه.
بهترين كار پس از نماز، وارد كردن شادی در دل مومن است با آنچه گناهى در آن نباشد .
امام حسين عليه السلام فرمود :غلامى ديدم خوراك خود را به سگى مى دهد.
گفتم : در چنين حال غذايت را مى دهى ؟
- اى فرزند رسول خدا، من غمگينم ، به شادى او شادى مى جويم براى اين كه صاحب من يهودى است مى خواهم از او جدا بشوم پس امام عليه السلام به سوى صاحبش با دويست دينار آمد.
يهودى گفت : غلام فداى قدمت و بستان براى غلام و مال را برگردانيد.
حضرت فرمود : مال را بخشيدم يهودى گفت : قبول كردم و به غلام بخشيدم .
حضرت فرمود : غلام را آزاد كردم وتمام مال را به او بخشيدم.
همسر يهودى گفت : اسلام آوردم و مهريه ام را به شوهرم بخشيدم.
يهودى گفت : من هم اسلام آوردم ، اين خانه را به او بخشيدم.

نام امام حسين عليه السلام از نام خداوند متعال گرفته شده

ابوهريره از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله عليه روايت كرده است : هنگامى كه خدا آدم را آفريد در سمت راست عرش پنج شبح نور ديد كه در سجده و ركوع هستند آدم پرسيد :
اين پنج شبح كه در هيبت و صورت من هستند كيانند ؟ پاسخ آمد :
اينان پنج تن از فرزندان تو هستند كه پنج نام براى آنها از نام هاى خود مشتق كرده ام و اگر براى ايشان نبود، بهشت و جهنم و عرش و كرسى آسمان و زمين و فرشتگان و آدميان و جنيان را نمى آفريدم ، پس من محمود و اين محمد است ، و من عالى هستم و اين على است و من فاطرم و اين فاطمه است و من احسانم و اين حسن است و من محسنم ، و اين حسين است ، به عزتم سوگند كه هر كس ذره اى از كينه ايشان در دل داشته باشد، او را داخل آتش مى كنم ايشان برگزيدگان من هستند و به ايشان نجات مى دهم و به ايشان هلاك مى كنم ، هرگاه حاجتى دارى به اين پنج تن متوسل شود.
پس ‍ پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود :ماييم كشتى نجات ، هر كس به آن متعلق شود نجات يابد و هر كس از آن برگردد هلاك شود.

۱۳۸۷ دی ۱۱, چهارشنبه

اثرات طبی نماز

برخی از کارشناسان معتقدند نماز خواندن تنها غذای روح انسان نیست , بلکه جسم انسانها را نیز تقویت می کند
و آنها را در مبارزه با مشکلات روزمره یاری می دهد . وقتی چشمها در حالت نماز ثابت می ماند جریان فکر هم
خود به خود آرام شده و در نتیجه تمرکز فکر افزایش می یابد. ثابت ماندن چشم باعث بهبود ضعف و نواقصی مانند
نزدیک بینی می شود و به لحاظ روانی این حالت باعث افزایش مقاومت عصبی فرد شده و بیی خوابی و افکار نا
آرام را از انسان دور می کند.
ایستادن در حالت نماز باعث تقویت حالت تعادلی بدن شده و قسمت مرکزی مخچه که محل کنترل اعمال و حرکات
ارادی است را تقویت می کند و این عمل باعث می شود فرد با صرف کمترین نیرو و انرژی به انجام صحیح حرکات
بعدی بپردازد. نماز قسمت فوقانی بدن را پرورش داده و ستون مهره ها را تقویت کرده و آن را در حالت مستقیم
نگاه می دارد. تقویت احشاء و ماهیچه های شکم , حفظ سلامت دستگاه گوارش و رفع یبوست مزمن سوء
هاضمه و بی اشتهایی از دیگر خواص نماز خواندن و رکوع در نماز است.
کارشناسان می گویند در حالت رکوع ماهیچه های اطراف ستون مهره ها منبسط می شود که در متعادل و آرام
کردن سمپاتیک موثر است.
مدت زمان خواندن ذکر رکوع نیز باعث تقویت عضلات صورت و گردن ساق پا و رانها می شودو به این ترتیب به
جریان خون در قسمتهای مختلف بدن سرعت می بخشد.
تنظیم متابولیسم بدن فراهم نمودن زمینه از بین رفتن اکثر بیماری ها از بدن , کمک به افزایش حالت استواری و
استحکام مغز و بهبود ناراحتی های تناسلی و نارسایی های تخمدان از دیگر خواص رکوع در نماز است.
سجده نیز ستون مهره های بدن را تقویت کرده و دردهای سیاتیک را آرام می کند. سجده علاوه بر از بین بردن
یبوست و سوء هاضمه ,پرده دیافراگم را تقویت کرده و به دفع مواد زاید بدن به دلیل فشرده شدن منطقه شکمی
کمک می کند.

سجده همچنین باعث افزایش جریان خون در سر شده که این امر با تغذیه این غدد باعث حفظ شادابی , زیبایی وطراوت پوست می شود.

حالات سجده به واسطه باز شدن مهره ها از یکدیگر باعث کشیده شدن اعصابیکه قسمتهای مختلف بدن را به مغز وصل می کند، شده و این اعصاب را در یک حالت تعادلی قرار می دهد که این هم برای سلامت انسان بسیار حائز اهمیت است . سجده باعث آسودگی و آرامش در فرد شده و عصبانیت را تسکین می دهد. استحکام بخشیدن و تقویت عضلات
از خواص نشستن بعد نماز ، پاها و ران ها , کمک به نفخ معده و روده و بهبود فتق است.
روشن است که نماز فلسفی خاص خود را دارد که معراج مومن و مایه ی قرب به حق است و آن را باید فقط برای
خداوند تعالی خواند و نه به انگزه فواید و آثاری از این دست, ولی آگاهی از این دست نظرات علمی نیز می تواند
برای برخی مفید باشد

۱۳۸۷ دی ۱, یکشنبه

نماز،عبادات و دستورات دين

نماز و انفاق
در سوره بقره از جمله صفات پرهيزكاران را اقامه نماز و انفاق بر مي شمارد... و يقيمون الصلوة و مما رزقناهم ينفقون"(1)... و نماز به پاي دارند و از هر چه روزي شان كرديم ( به فقيران) انفاق كنند."


نماز و زكات
در آيات زيادي از قرآن، نماز همراه با زكات مطرح شده است. زيرا نماز رابطه با خالق را محكم مي كند و زكات به استحكام رابطه هاي بين خلق كمك مي كند: " واقيمواالصلوة و اتواالزكوة..."(2) و نماز به پا داريد و زكات بدهيد... ."

نماز و روزه
" واستعينوا بالصبر و الصلوة..."(3) و از صبر و نماز ياري جوييد... .

در تفاسير و روايات مختلف، مراد از صبر را در اين آيه، روزه دانسته اند.(4)


نماز و حج
" واذ جعلناالبيت مثابة للناس و امناً واتخذوا من مقام ابراهيم مصلي ..."(5) ( و به خاطر بياوريد) هنگامي را كه خانه كعبه را محل بازگشت و مركز امن و امان براي مردم قرار داديم ( و براي تجديد همين خاطره) از مقام ابراهيم نمازگاهي براي خود انتخاب كنيد... ."


نماز و عدالت
" قل امر ربي بالقسط و اقيموا وجوهكم عند كل مسجد..." (6) بگو پروردگارم به عدالت فرمان داده است، و توجه خويش را در هر مسجد به سوي او كنيد..." خداوند به پيامبر فرمان داده است كه هر چيز را در مورد صحيح خود به كار برده و به جاي خود بنهيد و فقط به سوي او و براي او و خالصانه عبادت كنيد.


نماز و جهاد
در آيه40 سوره حج، يكي از فلسفه هاي جهاد را جلوگيري از تخريب نمازخانه ها و عبادتگاهها بيان مي كند. " الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربناالله و لولا دفع الله بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيراً..." همانا كه به ناحق از خانه خود بدون هيچ دليلي اخراج شدند جز اين كه مي گفتند پروردگار ما الله است و اگر خداوند بعضي از آنها را به وسيله بعضي ديگر دفع نكند، ديرها، صومعه ها و معابد يهود و نصارا و مساجدي را كه نام خدا در آن بسيار برده مي شود، ويران مي گردد... ." به اين ترتيب حتي به قيمت خون دادن، بايد از مكان نماز و عبادات حفاظت و حراست كرد.


نماز و امر به معروف و نهي از منكر
لقمان ضمن بيان سفارشاتي به پسرش، به او توصيه مي كند كه : " يا بني اقم الصلوة و امر بالمعروف و انه عن المنكر..."(7) اي فرزند عزيزم نماز را به پا دار و امر به معروف و نهي از منكر كن..."

با برپايي نماز كه انسان را از زشتي ها و منكرات باز مي دارد، روح و جان خود را از همه آلودگي ها پاك و به صفات پسنديده آراسته كنيد و آنگاه مردم را به خوبي ها امر و از بدي ها و منكرات نهي نماييد.


نماز و تلاوت قرآن
" ان الذين يتلون كتاب الله و اقامواالصلوة..."(8)؛ آنها كه كتاب خدا را تلاوت كرده و نماز به پا مي دارند...


نماز و مشورت
"والذين استجابوا لربهم و اقامواالصلوة و امرهم شوري بينهم..."(9) و آنان كه امر خدا را اجابت كردند و نماز را به پا داشتند و كارشان را به مشورت يكديگر انجام دهند... . مؤمنان به وسيله نماز ارتباط خود را با خدا محكم تر كرده و با مشورت با يكديگر، موجبات دلگرمي ديگران را فراهم آورده و وحدت بيشتري را در جامعه اسلام سبب مي شوند.


نماز و اعطاي وام
"... و اقيمواالصلوة و اتواالزكوة و اقرضواالله قرضاً حسناً..."(10)؛ ... و نماز به پا داريد و زكات بدهيد و به خدا قرض نيكو دهيد و براي خدا به محتاجان قرض الحسنه دهيد... . هرگاه انسان نماز را با نيت خالص و با حفظ تمام اركان آن و با مداومت اقامه كرد آنگاه همه چيز را از خدا و به سوي او مي داند و لذا مي تواند زكات مال خود را بپردازد و چون به مالكيت روز جزاي خداوند معتقد است و پاداش آن روز را باور دارد، مال خود را انفاق مي كند و به نيازمندان قرض الحسنه مي دهد. حال چون از همه بدي ها پيراسته شده، در جهت آراسته شدن جامعه به صفات انساني، تلاش و كوشش مي كند و حتي از بذل جان خود نيز دريغ نمي ورزد. نيز هرگاه از او در امري نظر بخواهند، بدون سوء نيت، تمام اطلاعات و دانسته هاي خود را بدون كم و كاست در اختيار آنها قرار مي دهد و به اين ترتيب در برقراري عدالت در تمام شئونات آن كمك مي كند.

۱۳۸۷ آذر ۲۳, شنبه

نقش نماز در تامين امنيت اجتماعى‏

بدون شك امنيت اجتماعى، در تمامى جوامع بشرى همواره از جانب كسانى تهديد و مختل گرديده كه شخصيت فردى آنان بنا به علل گوناگون مورد اهانت واقع شده و در نتيجه «كرامت نفس» خود را از دست داده‏اند. چنين افرادى كه شخصيت آنها لگدكوب گرديده و ديگر عزت و كرامتى براى خود قايل نيستند، از دست زدن به انواع و اقسام بزهكاريها و جرم و جنايتهاى اجتماعى، ابايى نداشته و احساس شرمسارى نمى‏كنند و به همين دليل جامعه از شر آنها ايمن نخواهد بود؛ همچنان كه در سخن حكيمانه‏اى كه از پيشواى دهم شيعيان امام هادى - عليه‏السلام - نقل شده مى‏خوانيم:
«من هانت عليه نفسه فَلا تأمن شره»(18)
«كسى كه خود را خفيف و خوار مى‏داند و در باطن، احساس پستى و حقارت مى‏كند از شر او ايمنى نداشته باش.»
اما نقطه مقابل «ذلت نفس»، «كرامت نفس» و احساس عزت نمودن است كه آدمى را از هر گونه گناه فردى و اجتماعى مصون مى‏دارد؛ همان گونه كه اميرمومنان على - عليه‏السلام - در كلامى آسمانى فرمود:
«من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصية»(19)
«آن كس كه بزرگى و كرامت نفس خود را باور دارد هرگز با پليدى گناه پست و موهونش نمى‏كند.»
با توجه به آنچه آمد، اين نتيجه حاصل مى‏شود كه براى برقرارى «امنيت اجتماعى» يكى از راهكارهاى اساسى و مهم، آن است كه عوامل عزت آفرين و كرامت بخش را شناسايى نموده و تقويت نمود تا افراد جامعه با تمسك و عمل به آنها از چنان كرامت نفسى برخوردار شوند كه ارتكاب گناه - حتى در خلوت و پنهانى - براى آنها امرى دشوار و هراسناك جلوه كند. در نتيجه انسانى كه از چنين «تربيت الهى» برخوردار شد هرگز نه در عرصه زندگى فردى و نه در عرصه زندگى اجتماعى، تهديدى براى «امنيت و آسايش» خود و جامعه نخواهد بود.
بدون شك در اين راه، يكى از مهم‏ترين عوامل و راهكارهاى قابل توجه كه در عين حال هيچ گونه هزينه‏اى در بر ندارد، امر مقدس و عظيم «نماز» مى‏باشد؛ چرا كه نماز در واقع حلقه اتصال انسان با وجودى عظيم الشان و بى نهايت به نام خداست كه يكى از مهم‏ترين اسامى و صفات او «كريم» به معناى بزرگوار است. كسى كه به مصداق آيه شريف «فان العزة لله جميعاً» دارنده تمامى مراتب عزت مى‏باشد، به يقين انسانى كه با او مرتبت شد، رنگ و بوى خدايى به خود مى‏گيرد و «كريم» مى‏گردد و «عزيز» مى‏شود؛ چون چنين شد هرگز نفس كريم و عزيز خود را به گناه نمى‏آلايد و جامعه از جانب او در امن و آسايش قرار خواهد گرفت.
از سوى ديگر همان گونه كه مى‏دانيم، خداوند عزيز در سوره مبارك عنكبوت، آيه 45 يكى از مهم‏ترين آثار نماز را دور نمودن نماز گزار از «فساد و فحشاء» معرفى مى‏نمايد، آنجا كه مى‏فرمايد:
«ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر...»
در نتيجه انسان نمازگزار فردى است كه گرد گناه نمى‏گردد؛ چرا كه صبح و شام با خداى خود در راز و نيازى عاشقانه است و حضور او را مستمراً درك مى‏كند و چنانچه صحنه گناه و تجاوز به حقوق ديگران پيش آيد، پا پس مى‏كشد و مرتكب گناه نمى‏شود؛ چه آن كه خداوند را حاضر و ناظر مى‏داند، از اين رو جامعه از جانب او در امن و امان خواهد بود.
نگاهى هر چند گذرا به تاريخچه زندگى بزهكاران و آنان كه «امنيت اجتماعى» را به نحوى از انحاء مختل نموده‏اند، به خوبى اين نكته را به اثبات مى‏رساند كه اكثر قريب به اتفاق آنان، كسانى بوده‏اند كه با نماز و مسجد ارتباطى نداشته و به اين دو عنصر انسان ساز علاقه‏اى نشان نداده‏اند. بدين ترتيب خود را در عرصه حيات، يكّه و آزاد انگاشته و دست به گناهان عظيمى همچون قتل، تجاوز به عنف، سرقت و... آلوده‏اند و جوامع بشرى را با «ناامنى» مواجه نموده‏اند.
حال آنكه در ميان كسانى كه در طول حيات خود بيشترين تعهد و مسئوليت را نسبت به جان، مال، عرض و ناموس ديگران داشته‏اند، همواره نام «نمازگزاران» و مقيدين به نماز از درخشندگى ويژه‏اى برخوردار بوده است؛ زيرا نمازگزار مى‏داند كه «اقامه نماز» با «تجاوز به حقوق ديگران» سازگارى ندارد و اصولاً نمازى كه در كنار آن به نوعى «تجاوز» به حقوق انسانها باشد، نماز نخواهد بود.
جايى كه بودن حتى يك تار نخ غصبى در لباس نمازگزار، موجب بطلان نماز گردد، مسلم است كه نماز گزار خود را مقيد به رعايت حقوق ديگران مى‏كند و از دست يازيدن به گناهى بزرگ‏تر خوددارى مى‏ورزد. مطالعه زندگى نمازگزاران حقيقى در طول تاريخ اثبات كننده اين حقيقت مسلم است كه براى برقرارى «امنيت اجتماعى» هيچ عاملى برتر از نماز نمى‏باشد؛ چرا كه خاصان درگاه خداوندى، چنان تقيدى به رعايت حقوق مردمان داشته‏اند كه گاه تا مرز وسواس پيش رفته‏اند. اگر سلسله جنبان عرفان و تقوا، مولاى متقيان على - عليه‏السلام - در كلام نورانى خود مى‏فرمايد:
«وَاللهِ لَوْ اُعْطيتُ الْاَقاليمَ السَّبْعَةِ بِما تَحْتَ اَفْلا كِها عَلى‏ اَنْ اَعْصِىَ اللَّهَ فى نَمْلَةٍ اَسْلُبُها جُلْبَ شَعيرَةٍ ما فَعَلْتُهُ»(20)
«به خدا سوگند، اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاست به من دهند تا خداى را نافرمانى كنم كه پوست جوى را از مورچه‏اى به ناروا بگيريم، چنين نخواهم كرد!...»
بدون ترديد اين همه تقيد به رعايت حقوق ديگران - و حتى حيوانات - از تاثير «نمازهاى حقيقى» آن يگانه عالم خلقت بوده و اين گونه است كه نماز «نفس سركش» را مؤدب به آداب الهى و رعايت حقوق فردى و اجتماعى ديگران نموده و در نتيجه «امنيت اجتماعى» را در بالاترين سطح براى جوامع بشرى به ارمغان مى‏آورد.
آرى، «نماز» بنا به تصريح آيه شريفه «اِنَّ الصَلوةَ تَنْهى‏ عَن الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» انسان را از «غيبت»، «دروغ»، «سرقت»، «قتل نفس»، «تجاوز به حريم خصوصى ديگران»، «ربا خوارى»، «زنا»، «چشم چرانى»، «تهمت»، «حرام خوارى»، «قمار»، «شرب خمر»، و هر آنچه كه به نوعى منجر به تجاوز به حقوق ديگران و در نتيجه ايجاد اختلال در «امنيت اجتماعى» مى‏گردد برحذر مى‏دارد.
مگر فقدان امنيت اجتماعى در جوامع بشرى به غير از اين امور و امثالهم، سرچشمه‏اى ديگر دارد؟! و مگر تمام همّ و غمّ متوليان ايجاد «امنيت» و تئورى پردازان اجتماعى، دست يافتن به راه حلّى عملى و كارا براى از بين بردن ناامنى و ريشه كن كردن عوامل آن نمى‏باشد؟ پس چرا بايد از سهل‏ترين و در دسترس‏ترين و ارزان‏ترين راه حل اين امر يعنى «نماز» غافل باشيم؟
از اين رو ما معتقديم براى برقرارى امنيت اجتماعى، بهترين و مهم‏ترين راه، اصلاح و بهينه سازى رابطه بين «انسان» و «خداوند» و تلاش در جهت آشنا كردن «انسانها» با «خالق خويش» مى‏باشد. البته اين امر نيز ممكن نخواهد بود مگر از طريق «اقامه نماز» با توجه به تمامى شرايط صحت و قبول آن.

۱۳۸۷ آذر ۱۹, سه‌شنبه

نهج البلاغه و نماز

امیر المؤمنین على علیه السلام در نهج البلاغه در موارد عدیده‏اى از نماز، این فرمان بزرگ الهى و محبوب مورد علاقه‏اش که براى هیچ عملى بمانند آن ارج نمى‏نهاد، سخن به میان آورده و اهمیت آن را یادآور شده است.
1- از جمله در آغاز خطبه 199 که موضوعات مهم اسلامى را به اصحابش وصیت مى‏نماید و نسبت به انجام دادن آن‏ها سفارش مى‏کند، مى‏فرماید: نماز را چنانکه باید برپا دارید و در حفظ و اداى آن کوشا باشید، و هر چه بیشتر به جا آورید و به وسیله آن به خداوند تقرب جوئید، زیرا که خداوند در قرآن مى‏فرماید: نماز فریضه‏اى است که در وقت معین بر اهل ایمان واجب شده است. آیا پاسخ دوزخیان را نشنیده‏اید که وقتى طبق گفته خداوند در قرآن از آنها مى‏پرسند: «چه چیز شما را به دوزخ افکند» مى‏گویند: ما از نمازگزاران نبودیم.
نماز، گناهان را مانند ریزش برگ درختان مى‏ریزد، و همچون رهایى چهارپایان از بند، انسان را رها مى‏سازد. رسول خدا- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- نماز را به چشمه آب گرمى تشبیه فرمود که بر در خانه مردى باشد و شبانه روز، پنج نوبت از آن شستشو کند، که در این صورت دیگر چرکى در بدن وى باقى نخواهد ماند.
مقام و اهمیت نماز را مردانى از مؤمنین مى‏دانند که زینت کالاى دنیا و فرزندى که نور چشم انسان است، و ثروت و دارائى، آنها را به خود مشغول نمى‏دارد چنانکه خداوند در قرآن مجید فرموده است: مردانى هستند که تجارت و داد و ستد دنیا آنها را از یاد خدا و اقامه نماز و پرداخت زکات باز نمى‏دارد.
با این که خدا، بهشت را به پیغمبر مژده داده بود از بس نماز مى‏گزارد، خود را به رنج انداخته بود، و در این کار نظر به این آیه شریفه داشت: خانواده‏ات را فرمان ده نماز بگزارند، و خویشتن نیز بر انجام آن شکیبا باش.
از این رو پیغمبر هم خانواده خود را به انجام این فریضه بزرگ الهى وادار مى‏کرد و خود نیز با بردبارى به اداى آن مى‏پرداخت .
2- در عهدنامه‏اى که براى محمد بن ابى بکر نوشت و او را روانه مصر نمود تا فرمانرواى آنجا باشد، از جمله دستورهائى که به او داد فرمود: نماز را در اوقاتى که براى آنها تعیین شده به پاى دار و به خاطر این که بى‏کارى و فرصت و وقت دارى، پیش از وقت آن را به جاى نیاور، و به بهانه این که کار دارى، آن را به تأخیر نینداز و این را بدان که تمام کارهایت پیرو نمازت مى‏باشد .
به طورى که مى‏بینید، مولاى متقیان و سرآمد نمازگزاران مسلمین به فرمانگزار جوان خویش محمد بن ابى بکر دستور مى‏دهد که نماز را چه افرادى و چه به جماعت بر هر کار دیگرى اعم از شخصى و کشورى و لشکرى مقدم بدارد و آن را در اول وقت ادا کند، و حق ندارد به بهانه کار یا گرفتارى آن را به تأخیر بیندازد، یا به دلیل این که کارى ندارد، پیش از وقت انجام دهد. بلکه باید طبق دستور خدا و پیغمبر عمل کند و به میل خود جلو و عقب نیندازد.
3- نیز در فرمان مشهور مالک اشتر که پس از شهادت محمد بن ابى بکر در مصر او را به فرمانروائى کشور باستانى مصر منصوب داشت و باید آن را جهان بینى على علیه السلام دانست، مى‏فرماید.
هنگامى که برخاستى و خود را مهیا ساختى تا با مردم نمازگزارى، نماز را چندان طولانى مخوان که مردم را پراکنده سازى و سریع و تند هم مخوان که آن را تباه کنى.
زیرا در میان مردمى که با تو نماز مى‏گزارند، کسانى هستند که علیل و بیمار و ناتوانند، یا گرفتارى و کار دارند. من از پیغمبر- صلى اللَّه علیه و آله- هنگامى که مرا براى تبلیغ اسلام به یمن مى‏فرستاد پرسیدم: چگونه با مردم نماز گزارم پیغمبر (ص) فرمود: با آنها مانند ناتوان‏ترینشان نمازگزار، و حال مؤمنین را رعایت کن .
4- در کلمات قصار آن حضرت در اواخر نهج البلاغه، آن پیشواى عالى‏مقام معصوم و برگزیده خدا، پنج حکم بزرگ الهى را بدین گونه توصیف مى‏کند: نماز وسیله تقرب و نزدیک شدن هر پارسائى به خداست، و حج، جهاد افراد ناتوان است.
هر چیزى زکات دارد و زکات و پاک کردن بدن، روزه گرفتن است. جهاد زن هم خوب شوهر دارى کردن مى‏باشد .
5- در نامه‏اى که به حارث همدانى از یاران نامدارش مى‏نویسد از جمله‏
مرقوم مى‏دارد: در روز جمعه، مسافرت نکن تا بتوانى در نماز جمعه شرکت کنى، مگر این که کار واجبى (مانند جهاد) در راه خدا انجام دهى، یا به سراغ کارى بروى که شرعا معذور باشى. 6- در خطبه (131) از جمله مى‏فرماید پروردگارا من نخستین کسى هستم که به حق رسید و آن را شنید و پذیرفت. به طورى که جز رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله هیچ کس در نماز بر من پیشى نگرفت .
7- از همه جالب‏تر اینست که در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، لحظه‏اى پیش از آنکه جان به جان آفرین تسلیم کند، ضمن وصیت تاریخى خود به فرزندان گرامیش، امام حسن و امام حسین علیهما السلام از جمله مى‏فرماید: خدا را، خدا را که برپا داشتن نماز را از یاد نبرید، زیرا نماز ستون دین است .
مى‏دانیم که امیر المؤمنین (ع) در اینجا به سخن پیغمبر (ص) نظر داشته که فرموده است: نماز ستون دین است که اگر پذیرفته شد، سایر اعمال نیز بتبع آن پذیرفته مى‏شود و اگر مقبول نیفتاد سایر اعمال دیگر بندگان هم مردود شناخته مى‏شود .
نتیجه کلام این که على علیه السلام در شب قدر یعنى بهترین شبهاى سال، در حال نماز، ضربت خورد و در شب قدر هم با سفارش به اهمیت مقام نماز و دیگر ارکان اسلام، چشم از جهان ظلمانى فرو بست و روح بلند پروازش به ملکوت اعلا پرواز کرد. گوئى در آن حال، زبان دل نورانیش، به مضمون این ابیات لسان الغیب شیراز گویا بود:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى‏
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز بمن مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
در پایان سخن، بسیار بجاست که رباعى زیبا و پرشور فیلسوف نامى و حکیم ربانى جلال الدین محقق دوانى را که از حکما و دانشمندان بلند آوازه اسلام در سده نهم هجرى و قبلا از علماى عامه بوده و در اواخر عمر، شیعه شده است بیاوریم و آن را هدیه شیفتگان مولاى متقیان على (ع) کنیم:
اى مصحف آیت الهى رویت
وى سلسله اهل ولایت مویت‏
سرچشمه زندگى لب دلجویت‏
محراب نماز عارفان ابرویت‏

۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

سستی در نماز

از پدرم رسول خدا(ص) درباره مردان و زنانی که در نمازشان سستی وسهل انگاری می کنند، پرسیدم. آن حضرت فرمودند: هر زن و مردی که در امر نماز سستی و سهل انگاری داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می گرداند:
1- خداوند برکت را از عمرش می گیرد.
2- خداوند، برکت را از رزق و روزی اش می گیرد.
3- خداوند، سیمای صالحین را ازچهره اش محو می کند.
4- هر کاری که بکند ، بدون پاداش خواهد ماند.
5- دعایش مستجاب نخواهد شد.
6- برایش بهره ای از دعای صالحین نخواهد بود.
7- ذلیل خواهد مرد.
8- گرسنه جان خواهد داد.
9- تشنه کام خواهد مرد، به طوری که اگر با همه نهرهای دنیا آبش دهند، تشنگی اش برطرف نخواهد شد.
10- خداوند، فرشته ای را بر می گزیند تا او را در قبرش ناآرام سازد.
11- قبرش را تنگ گرداند.
12- قبرش تاریک باشد.
13- خداوند فرشته ای را برمی گزیند تا او را به صورتش به زمین کشد، در حالی که خلایق به او بنگرند.
14- به سختی مورد محاسبه قرار گیرد.
15- و خداوند به اوننگرد و او را پاکیزه نگرداند ، و او را عذابی دردناک باشد.

۱۳۸۷ آذر ۱۰, یکشنبه

راههاي آشنايي كودكان با نماز

1- كودكان را از همان كوچكي به نماز تمرين دهيم (دوره دبستان)
2- كودكان بزور وادار به نماز نكنيم
3- آنها را در اجراي نماز خيلي زياد تشويق زباني نمائيم مثل احسن- بارك ا...- آفرين
4- به كودكان مثال در خواندن نماز جايزه هديه مخصوص به آن بدهيم
5- به كودكان نماز اظهار محبت وصيت كنيم
6- كودك نمازخوان را به ديگر دوستانش معرفي كنيم (تا انگيزه اي براي شركت آنها در نماز شود)